مردی مسلمان

زبانم زبان منطق است و از آن کوتاه نمی‌آیم.
شنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۵۰ ق.ظ

انگیزه

یکی از چیزهایی که آدم را دلسرد می‌کند از زندگی و هوشیاری و باعث میشود به غفلت و مستی و خواب مایل باشیم، نبود انگیزه است.

 

داشتم یک ویدئو می‌دیدم که می‌گفت چطور از خواب بیدار شویم. یکی از شروط این بود که انگیزه داشته باشی برای بیدار شدن. کاری چیزی. ظاهر این است که انگیزه معلوم است. میخواهم خوب باشم و کارهای مفید انجام دهم و برای آرمان‌های الهی تلاش کنم. اما چرا این‌ها پشت‌بندش یک «که چی» می‌آید؟ یا چرا داشتن این انگیزه‌ها باعث نمی‌شود تمام روز به خیال همین‌ها باشم؟ و در واقع این‌ها باعث نمی‌شود که صبح با انگیزه بیدار شوم؟ در صورتی که 4 ماه پیش، روزهایی را تجربه کردم که همینطور بود. یعنی با انگیزه‌ای وافر از خواب بیدار می‌شدم و به کارها می‌رسیدم. این انگیزه‌ها واقعا آنقدر خوب و جذاب هستند که برایش همه کار کرد. اما چرا در من اثر نمی‌کند؟ خب مسلماً بخشی‌ش ناشی از میل به کاهلی و تنبلی و بی‌خیالی است اما همه‌اش این نیست. این که تو بتوانی انگیزه را به اجزای عملیاتی تبدیل کنی، خودش خیلی مهم است. وقتی این کار را نکنی و با تمام پیچیدگی‌های زندگی، انگیزه را انعطاف ندهی و به آن شکل نبخشی، عملاً آدم را دلزده می‌کند. باز هم می‌گویم، میدانم که امور دیگری هستند که خود این انگیزه را قوت می‌دهند و بسیار هم مؤثرند اما فعلا همین یک مورد را می‌توانم تغییر دهم.

 

یکی از ابزارها و طرقی که نسبت‌شان با انگیزه نهایی ابهام دارد، همین کنکور است. واقعا معلوم نیست که چرا می‌خواهم ارشد بخوانم. گرچه میدانم که یک ابزاری است و به دردهایی خواهد خورد. اما در کنار راه‌های مشابه چطور؟ مثلا چرا تلاش نکنم که خارج از کشور تحصیل کنم؟ یا مثلا چرا الان نروم حوزه و همزمان عین آدم همان حلقه ها و جمع‌هایی که الان هی به تعویق می‌اندازمشان را تقویت نکنم؟ چیزی که خیلی به آن فکر می‌کنم این است که اگر کنکور قبول نشوم چه؟ اگر قبول شوم چه؟ هر دو اضطراب آور است. گرچه قبول نشدن اضطرابش بیشتر است، چرا که همراه با سرزنش و تحقیر بقیه و خودم هم هست. اما همین که معلوم نیست در نسبت با هدف نهایی این ارشد چه می‌کند، به همین دلیل ایجاد پوچی می‌کند در ذهن. البته الان که کمتر از دو هفته مانده به کنکور دیگر منطقی نیست که رها کنم و به فکرش نباشم. نباید تصمیمی که قبلا گرفتم را همینطور بیخودی رها کنم.

 

نکته ای که در من هست این است که در تصمیم ها زود شک می‌کنم و شل می‌شوم. خب این باید اصلاح شود. اگر تصمیم گرفتی و هنوز دلایل تصمیم تو پابرجا است نباید در عمل شل شوی. ممکن است در نظر فکر کنی و احتمالات را حساب کنی اما در عمل تا زمانی که دلیل محکمتری نیامده باید بر همان دلیل قبلی بمانی. لا تنقض الیقین بالشک. وقتی تصمیم را گرفتی ادامه بده مگر جایی که بفهمی واقعا غلط است. من نسبت به 4 ماه پیش چه دلایلی برای ادامه تحصیلم اقامه شده؟ کدام یک دلیلی محکمتر از این است که ارشد بخوانم؟ پس بیخودی شک نکن و ادامه بده. این خودش امتحان است. چرا که اگر کنکور هم نباشد و تصمیم دیگری گرفته باشی، باز وسط راه مثل الان می‌شوی. این خوب نیست.

 

در کل در این چند روز آینده، مهم اصلاح دو چیز است: یکی این که در تصمیم گرفته شده، ثابت قدم بتوانی بمانی. دوم این که از هر نتیجه‌ای که آمد نه به یأس برسی نه به فرح مفرط. هر دو کشنده است و ناشی از یک چیز است. دروغ یأس همان وهم وصل معشوق است / خوشا میانه‌رو مالدار حاجتمند



نوشته شده توسط رجلاً --
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

مردی مسلمان

زبانم زبان منطق است و از آن کوتاه نمی‌آیم.

انگیزه

شنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۵۰ ق.ظ

یکی از چیزهایی که آدم را دلسرد می‌کند از زندگی و هوشیاری و باعث میشود به غفلت و مستی و خواب مایل باشیم، نبود انگیزه است.

 

داشتم یک ویدئو می‌دیدم که می‌گفت چطور از خواب بیدار شویم. یکی از شروط این بود که انگیزه داشته باشی برای بیدار شدن. کاری چیزی. ظاهر این است که انگیزه معلوم است. میخواهم خوب باشم و کارهای مفید انجام دهم و برای آرمان‌های الهی تلاش کنم. اما چرا این‌ها پشت‌بندش یک «که چی» می‌آید؟ یا چرا داشتن این انگیزه‌ها باعث نمی‌شود تمام روز به خیال همین‌ها باشم؟ و در واقع این‌ها باعث نمی‌شود که صبح با انگیزه بیدار شوم؟ در صورتی که 4 ماه پیش، روزهایی را تجربه کردم که همینطور بود. یعنی با انگیزه‌ای وافر از خواب بیدار می‌شدم و به کارها می‌رسیدم. این انگیزه‌ها واقعا آنقدر خوب و جذاب هستند که برایش همه کار کرد. اما چرا در من اثر نمی‌کند؟ خب مسلماً بخشی‌ش ناشی از میل به کاهلی و تنبلی و بی‌خیالی است اما همه‌اش این نیست. این که تو بتوانی انگیزه را به اجزای عملیاتی تبدیل کنی، خودش خیلی مهم است. وقتی این کار را نکنی و با تمام پیچیدگی‌های زندگی، انگیزه را انعطاف ندهی و به آن شکل نبخشی، عملاً آدم را دلزده می‌کند. باز هم می‌گویم، میدانم که امور دیگری هستند که خود این انگیزه را قوت می‌دهند و بسیار هم مؤثرند اما فعلا همین یک مورد را می‌توانم تغییر دهم.

 

یکی از ابزارها و طرقی که نسبت‌شان با انگیزه نهایی ابهام دارد، همین کنکور است. واقعا معلوم نیست که چرا می‌خواهم ارشد بخوانم. گرچه میدانم که یک ابزاری است و به دردهایی خواهد خورد. اما در کنار راه‌های مشابه چطور؟ مثلا چرا تلاش نکنم که خارج از کشور تحصیل کنم؟ یا مثلا چرا الان نروم حوزه و همزمان عین آدم همان حلقه ها و جمع‌هایی که الان هی به تعویق می‌اندازمشان را تقویت نکنم؟ چیزی که خیلی به آن فکر می‌کنم این است که اگر کنکور قبول نشوم چه؟ اگر قبول شوم چه؟ هر دو اضطراب آور است. گرچه قبول نشدن اضطرابش بیشتر است، چرا که همراه با سرزنش و تحقیر بقیه و خودم هم هست. اما همین که معلوم نیست در نسبت با هدف نهایی این ارشد چه می‌کند، به همین دلیل ایجاد پوچی می‌کند در ذهن. البته الان که کمتر از دو هفته مانده به کنکور دیگر منطقی نیست که رها کنم و به فکرش نباشم. نباید تصمیمی که قبلا گرفتم را همینطور بیخودی رها کنم.

 

نکته ای که در من هست این است که در تصمیم ها زود شک می‌کنم و شل می‌شوم. خب این باید اصلاح شود. اگر تصمیم گرفتی و هنوز دلایل تصمیم تو پابرجا است نباید در عمل شل شوی. ممکن است در نظر فکر کنی و احتمالات را حساب کنی اما در عمل تا زمانی که دلیل محکمتری نیامده باید بر همان دلیل قبلی بمانی. لا تنقض الیقین بالشک. وقتی تصمیم را گرفتی ادامه بده مگر جایی که بفهمی واقعا غلط است. من نسبت به 4 ماه پیش چه دلایلی برای ادامه تحصیلم اقامه شده؟ کدام یک دلیلی محکمتر از این است که ارشد بخوانم؟ پس بیخودی شک نکن و ادامه بده. این خودش امتحان است. چرا که اگر کنکور هم نباشد و تصمیم دیگری گرفته باشی، باز وسط راه مثل الان می‌شوی. این خوب نیست.

 

در کل در این چند روز آینده، مهم اصلاح دو چیز است: یکی این که در تصمیم گرفته شده، ثابت قدم بتوانی بمانی. دوم این که از هر نتیجه‌ای که آمد نه به یأس برسی نه به فرح مفرط. هر دو کشنده است و ناشی از یک چیز است. دروغ یأس همان وهم وصل معشوق است / خوشا میانه‌رو مالدار حاجتمند

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۴/۲۶
رجلاً --

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی