مردی مسلمان

زبانم زبان منطق است و از آن کوتاه نمی‌آیم.
شنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۲۶ ب.ظ

یادنامه و تفسیر یک مورد شهد

 «فراموش نکنم این لحظات پر غفلت و بی انگیزه و پر از محدودیت و مملو از فراموشی و کفر و پوشاندن ناخواسته و خودخواسته. این لحظات رنج‌آور. این زمان‌های پر درد بی امید. و بدانم علت این‌ها چیست! از یاد نبرم که شهد تلخ شیراز چه می‌کند با آدم!»

 

«شیخ خورشید میگفت: وقتی چیزی برای از دست دادن نداشته باشی، حقیقت‌جو می‌شوی.»

 

«خیلی سخت است این وضعیتی که خیالات مضر بیاید و برود و تو نتوانی کاری کنی. بعد از این باید هر کاری بکنم که بتوانم کنترل خیالم را به دست گیرم. یعنی بتوانم خیالات ترس‌زا و خیالات جنسی و خیالات حرص‌آلود و خیالات ناشی از برتری‌جویی مثل مقایسه‌ها و عیب‌جویی‌ها و حسدها و خیالات امیدزدا مثل یادآوری موقعیت‌هایی که ضعف فراوانی از خود نشان دادم یا... را به دست گیرم و به محض این که به سراغم آمدند، بتوانم رها شوم از دست‌شان و خیال دیگری را جایگزین کنم. و البته باید زمینه کنترل خیال را هم فراهم کنم. مثلاً با کنترل بیشتر بر جسم بتوانم ورودی‌های خیالم را بهتر کنم. مثلاً با دوری کامل از شهد تلخ شیراز بتوانم باز ورودی‌های ناخواسته خیال را بهبود ببخشم. و...»

 

«وقتی مطلبی را می‌بینیم یا وقتی کسی سخنانی می‌گوید خیلی مهم است که ما در نسبت با سخنان او یا آن مطلب، چه سوالاتی را در خودمان ایجاد می‌کنیم یا چه سوالاتی خود به خود ایجاد می‌شود. از چند حیث مهم است که در نسبت با سخن یا مطلب دیگری (چه انسان چه غیرانسان) به چه سوالاتی میرسیم و چگونه؟ اول و مهمتر از همه از آن حیث مهم است که سوالات ما اغلب به خاطر برتری‌جویی‌مان است. حیث دیگر این است که سوالات ما چه نسبتی با حقیقت‌جویی دارند؟ حیث دیگر آن است که آن سوالات چه نسبتی با عمل ما دارد؟»

 

«اما اگر آن «باید» اول باشد و هر کدام از «باید»های دیگر محقق نشوند، نفس رنج می‌کشد و بسته به اهمیت و علاقه‌ای که به «باید» اول تعلق می‌گیرد و بسته به شدت و کیفیت اختلال در «باید»ها رنج‌های متنوع و متفاوتی نمایان می‌شود.

حال راه این است که یا باید به نحوی واقعی به آن چه که باید، دست یافت، یا باید آن چیز را از لیست «باید»ها حذف کرد. امور جزئی یا برخی امور آلی یا امور غیراصلی را می‌توان حذف کرد یا حداقل تعدادشان را کم کرد. اما اموری هم هست که نمی‌توان از آن‌ها چشم پوشید. برخی خیلی سخت است و برخی ناممکن.»

 

«حتی ذره‌ای نباید به شهد تلخ شیراز نزدیک شد.

شهد شیراز کاملاً اراده را معطوف به خود می‌کند و هر کاری غیر از پرداختن به آن، ملول می‌کند. وقتی اولین قدم را برای شهد تلخ شیراز بر می‌داری انگار دو راهه می‌شوی. پرداختن به آن ضرری است و نپرداختن به آن رنجی.»

 

موارد بالا برایم خیلی اهمیت دارد. چرا که برایم نشان دهنده دو چیز است: تجربه‌های بد از شهد تلخ شیراز و دریافت‌ها و روزی‌های فراوان الهی در مسیر حل شدن در هستی.

چه روزی‌های بلندی برایم رقم خورده است. چه چیزها که به آن دست یافتم. اما مگر میشود به آن چیزها (مثلا توجه به تقوا در ایجاد سوال) دست یافت بی‌آنکه مقدماتی را فراهم کرد؟ مثلاً اگر درگیر شهد تلخ شیراز باشی مگر میشود به این چیزها حتی فکر کرد؟ چه برسد به این که اراده کافی برای انجام داشته باشی؟ یعنی ساختار آگاهی را دچار ایراد میکند. تجربه های تلخ از شهد تلخ هم مثل همین موردی است که گفتم. تزلزل ذهنی می‌آورد. «ذهن مثل آب میمونه، وقتی آشفته باشه چیزی نمیبینی اما وقتی آروم باشه راه حل خودشو نشون میده». خیالات غیرقابل کنترل می‌آورد که زندگی را مختل میکند (خصوصاً اگر با تصویر و صوت همراه باشد و خصوصاً وقتی ذهنت را به زور به سمت خیالی خاص می‌بری.)

 

اما امروز نوع خاصی از شهد تلخ شیراز را تجربه کردم که البته لذت خیلی بالایی نداشت مثل سابق اما رنج خیلی زیادی هم نیاورد. چون باید صادقانه راه پیمود، باید بگویم. این دفعه نه ذهنم آشوب شد نه تزلزلی نه رنج جسمی و روانی خاصی چشیدم. البته تصویر و صوت هم نبود و حتی تخیل هم همراهش نبود. که نبود این سه مورد بی‌تأثیر نیست.

اما چرا مثل سابق بدی‌ش را نچشیدم؟

3 حالت دارد: یا اصلا بدی‌ای ندارد. یا بدی دارد اما بدی‌ش آنقدر کم است که من نمی‌فهمم. یا بدی دارد و بدی‌ش هم کم است اما عواملی باعث شده اند که این کار تزیین شده و بدی‌ش دیده نشود تا بعداً به دام بدتر بیفتم و زمین‌گیر شوم. (همین الان هم حالا تو آسمون نیستم.)

حالت اول بعید است. شیخ خورشید بارها برایم زشتی شهد شیراز را توصیف کرده. گرچه معتقد است زشتی‌اش از کارهایی مثل برتری‌جویی و... پایین‌تر است. اما برای همین زشتی اندک هم تعبیر «جنگ با هستی» رو به کار برد. یعنی فارغ از تمام تجربه های بالا که ذکر کردم، تعابیر شیخ خورشید برایم حجت است. برایم تکلیف‌آفرین است و حقیقی‌تر از فلان روانشناس است که نظری دیگر دارد. یا فلان یوتیوبر که اصلا دانشی هم ندارد.

حالت دوم و سوم هر کدام باشد بالاخره به ساختار ناقص ادراک من ربط دارد. باید سعی کنم ساختار ادراکم را درست کنم تا ببینم زشتی و زیبایی را.

 

این مورد خیلی امتحان درش نهفته است. چون مثل تجربه‌های قبلی نیست و بدی‌های آن‌ها را ندارد و فقط و فقط حرف شیخ خورشید است که باعث میشود آن را بد بدانم و دوری کنم. ای کاش شیخ خورشید خودش بهم یاد بدهد که چگونه بفهمم زشتی ها و زیبایی ها را. هر دفعه که میپرسم گویا راهی جز همین که آدم خوبی باشی، وجود ندارد.

 

نکته مهم آن است که بدانم گرچه این مورد خاص در صبح امروز هیچکدام از عیوب و اثرات موارد قبلی در این چند هفته را نداشته است، اما باید این را هم متذکر شوم که اثر این موارد در این چند هفته خود را نشان داده و به خاطر یک مورد داده پرت نمی‌توان تمام نظریه را زیر سوال برد. و گرچه به دلایل اعتبار آن را خدشه دارد می‌کند اما با ایمان به آن حرف‌های شیخ خورشید در می‌یابم که این خدشه‌ی اندک، نباید تأثیری در عمل من داشته باشد.



نوشته شده توسط رجلاً --
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

مردی مسلمان

زبانم زبان منطق است و از آن کوتاه نمی‌آیم.

یادنامه و تفسیر یک مورد شهد

شنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۲۶ ب.ظ

 «فراموش نکنم این لحظات پر غفلت و بی انگیزه و پر از محدودیت و مملو از فراموشی و کفر و پوشاندن ناخواسته و خودخواسته. این لحظات رنج‌آور. این زمان‌های پر درد بی امید. و بدانم علت این‌ها چیست! از یاد نبرم که شهد تلخ شیراز چه می‌کند با آدم!»

 

«شیخ خورشید میگفت: وقتی چیزی برای از دست دادن نداشته باشی، حقیقت‌جو می‌شوی.»

 

«خیلی سخت است این وضعیتی که خیالات مضر بیاید و برود و تو نتوانی کاری کنی. بعد از این باید هر کاری بکنم که بتوانم کنترل خیالم را به دست گیرم. یعنی بتوانم خیالات ترس‌زا و خیالات جنسی و خیالات حرص‌آلود و خیالات ناشی از برتری‌جویی مثل مقایسه‌ها و عیب‌جویی‌ها و حسدها و خیالات امیدزدا مثل یادآوری موقعیت‌هایی که ضعف فراوانی از خود نشان دادم یا... را به دست گیرم و به محض این که به سراغم آمدند، بتوانم رها شوم از دست‌شان و خیال دیگری را جایگزین کنم. و البته باید زمینه کنترل خیال را هم فراهم کنم. مثلاً با کنترل بیشتر بر جسم بتوانم ورودی‌های خیالم را بهتر کنم. مثلاً با دوری کامل از شهد تلخ شیراز بتوانم باز ورودی‌های ناخواسته خیال را بهبود ببخشم. و...»

 

«وقتی مطلبی را می‌بینیم یا وقتی کسی سخنانی می‌گوید خیلی مهم است که ما در نسبت با سخنان او یا آن مطلب، چه سوالاتی را در خودمان ایجاد می‌کنیم یا چه سوالاتی خود به خود ایجاد می‌شود. از چند حیث مهم است که در نسبت با سخن یا مطلب دیگری (چه انسان چه غیرانسان) به چه سوالاتی میرسیم و چگونه؟ اول و مهمتر از همه از آن حیث مهم است که سوالات ما اغلب به خاطر برتری‌جویی‌مان است. حیث دیگر این است که سوالات ما چه نسبتی با حقیقت‌جویی دارند؟ حیث دیگر آن است که آن سوالات چه نسبتی با عمل ما دارد؟»

 

«اما اگر آن «باید» اول باشد و هر کدام از «باید»های دیگر محقق نشوند، نفس رنج می‌کشد و بسته به اهمیت و علاقه‌ای که به «باید» اول تعلق می‌گیرد و بسته به شدت و کیفیت اختلال در «باید»ها رنج‌های متنوع و متفاوتی نمایان می‌شود.

حال راه این است که یا باید به نحوی واقعی به آن چه که باید، دست یافت، یا باید آن چیز را از لیست «باید»ها حذف کرد. امور جزئی یا برخی امور آلی یا امور غیراصلی را می‌توان حذف کرد یا حداقل تعدادشان را کم کرد. اما اموری هم هست که نمی‌توان از آن‌ها چشم پوشید. برخی خیلی سخت است و برخی ناممکن.»

 

«حتی ذره‌ای نباید به شهد تلخ شیراز نزدیک شد.

شهد شیراز کاملاً اراده را معطوف به خود می‌کند و هر کاری غیر از پرداختن به آن، ملول می‌کند. وقتی اولین قدم را برای شهد تلخ شیراز بر می‌داری انگار دو راهه می‌شوی. پرداختن به آن ضرری است و نپرداختن به آن رنجی.»

 

موارد بالا برایم خیلی اهمیت دارد. چرا که برایم نشان دهنده دو چیز است: تجربه‌های بد از شهد تلخ شیراز و دریافت‌ها و روزی‌های فراوان الهی در مسیر حل شدن در هستی.

چه روزی‌های بلندی برایم رقم خورده است. چه چیزها که به آن دست یافتم. اما مگر میشود به آن چیزها (مثلا توجه به تقوا در ایجاد سوال) دست یافت بی‌آنکه مقدماتی را فراهم کرد؟ مثلاً اگر درگیر شهد تلخ شیراز باشی مگر میشود به این چیزها حتی فکر کرد؟ چه برسد به این که اراده کافی برای انجام داشته باشی؟ یعنی ساختار آگاهی را دچار ایراد میکند. تجربه های تلخ از شهد تلخ هم مثل همین موردی است که گفتم. تزلزل ذهنی می‌آورد. «ذهن مثل آب میمونه، وقتی آشفته باشه چیزی نمیبینی اما وقتی آروم باشه راه حل خودشو نشون میده». خیالات غیرقابل کنترل می‌آورد که زندگی را مختل میکند (خصوصاً اگر با تصویر و صوت همراه باشد و خصوصاً وقتی ذهنت را به زور به سمت خیالی خاص می‌بری.)

 

اما امروز نوع خاصی از شهد تلخ شیراز را تجربه کردم که البته لذت خیلی بالایی نداشت مثل سابق اما رنج خیلی زیادی هم نیاورد. چون باید صادقانه راه پیمود، باید بگویم. این دفعه نه ذهنم آشوب شد نه تزلزلی نه رنج جسمی و روانی خاصی چشیدم. البته تصویر و صوت هم نبود و حتی تخیل هم همراهش نبود. که نبود این سه مورد بی‌تأثیر نیست.

اما چرا مثل سابق بدی‌ش را نچشیدم؟

3 حالت دارد: یا اصلا بدی‌ای ندارد. یا بدی دارد اما بدی‌ش آنقدر کم است که من نمی‌فهمم. یا بدی دارد و بدی‌ش هم کم است اما عواملی باعث شده اند که این کار تزیین شده و بدی‌ش دیده نشود تا بعداً به دام بدتر بیفتم و زمین‌گیر شوم. (همین الان هم حالا تو آسمون نیستم.)

حالت اول بعید است. شیخ خورشید بارها برایم زشتی شهد شیراز را توصیف کرده. گرچه معتقد است زشتی‌اش از کارهایی مثل برتری‌جویی و... پایین‌تر است. اما برای همین زشتی اندک هم تعبیر «جنگ با هستی» رو به کار برد. یعنی فارغ از تمام تجربه های بالا که ذکر کردم، تعابیر شیخ خورشید برایم حجت است. برایم تکلیف‌آفرین است و حقیقی‌تر از فلان روانشناس است که نظری دیگر دارد. یا فلان یوتیوبر که اصلا دانشی هم ندارد.

حالت دوم و سوم هر کدام باشد بالاخره به ساختار ناقص ادراک من ربط دارد. باید سعی کنم ساختار ادراکم را درست کنم تا ببینم زشتی و زیبایی را.

 

این مورد خیلی امتحان درش نهفته است. چون مثل تجربه‌های قبلی نیست و بدی‌های آن‌ها را ندارد و فقط و فقط حرف شیخ خورشید است که باعث میشود آن را بد بدانم و دوری کنم. ای کاش شیخ خورشید خودش بهم یاد بدهد که چگونه بفهمم زشتی ها و زیبایی ها را. هر دفعه که میپرسم گویا راهی جز همین که آدم خوبی باشی، وجود ندارد.

 

نکته مهم آن است که بدانم گرچه این مورد خاص در صبح امروز هیچکدام از عیوب و اثرات موارد قبلی در این چند هفته را نداشته است، اما باید این را هم متذکر شوم که اثر این موارد در این چند هفته خود را نشان داده و به خاطر یک مورد داده پرت نمی‌توان تمام نظریه را زیر سوال برد. و گرچه به دلایل اعتبار آن را خدشه دارد می‌کند اما با ایمان به آن حرف‌های شیخ خورشید در می‌یابم که این خدشه‌ی اندک، نباید تأثیری در عمل من داشته باشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۳/۰۸
رجلاً --

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی