مردی مسلمان

زبانم زبان منطق است و از آن کوتاه نمی‌آیم.
دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۵:۱۷ ق.ظ

شکست

دو روز تلاش کردم که ساعتی در شبانه روز را به تفکر در احوال خود و... اختصاص دهم، اما نشد. یعنی تفکر را انجام دادم، تا حدی شرایطی را هم فراهم کردم. اما نشد. انگار شکنجه بود. اصلا تأثیر نداشت. فقط سعی میکردم تمرکز کنم و فقط رنج میکشیدم. نه امیدی زنده شد نه افقی گشوده شد نه سکونی ظاهر شد.

1. نمیدانم چه باید بکنم. باز هم امتحان میکنم. سعی میکنم شرایط را بهتر کنم بلکه تاثیر داشته باشد. دعا هم میکنم که رزقم را خدا هر روز بدهد. زود است که بخواهم رهایش کنم.

 

برتری‌جویی در اعلی درجه است. واقعا نمی‌توانم آن آدم عوضی‌ای که خودم درک می‌کنم، نباشم. خیلی سخت است. وابستگی به تعلقات زیستی و روانی فوق العاده بالا است. هر چه تلاش می‌کنم حس می‌کنم با چیزی خارج از اراده مواجهم. اما آن قدر ها هم خارج از اراده نیست.

نمیدانم. شاید مثل ماجراهای یک سال گذشته‌ام با شهد تلخ شیراز، تا زمانی که نفهمی که تلاشت ارزشی ندارد و خودشان قرار است تو را تکان بدهند، هیچ تغییری رخ نمی‌دهد. شاید تا زمانی که به خاطر وجود این نقص‌ها و گرایش‌های نامطلوب از خدا ناامید شوی و دچار پشیمانی‌های سرعت‌گیر باشی، قرار نیست کاری کنند.

 

حسادت، تمسخر، عیب‌جویی و عیب‌گویی، قیاس خود با دیگران، تلاش برای ضایع کردن دیگران، تلاش برای تفوق بر دیگران، تلاش برای پایین کشیدن دیگران، تلاش برای پایین دیدن دیگران، تلاش برای بالاتر دیدن خود از دیگران، تحلیل دیگران به قصد یافتن نقص برای پایین دیدن آن‌ها

 

چقدر از این موارد را هر روز تجربه میکنم. البته در موارد بسیاری دچار ناامیدی و پشیمانی سرعت‌گیر هم شده‌ام که آفت راه است. چون می‌خواستم خودم را به این امور زشت ملتفت کنم دائماً زشتی‌های خود را نظاره می‌کردم و به شکلی تکرارشونده بهشان توجه می‌کردم. آفت این نوع توجه، همین ناامیدی و پشیمانی است. در نسبت با شهد شیراز چه شد که دیگر پشیمانی‌هایم خیلی هم سرعت‌گیر نبودند؟ همین را نمی‌شود در نسبت با این کارهای زشت هم به کار بست؟

 

چندین بار به ذهنم رسیده است که بنشینم و هر روز کارهای زشتی که در نسبت با این برتری‌جویی است را بنویسم و خود را تحلیل کنم. اما تا به حال نکرده ام. آیا فایده ای دارد؟ آیا همین کار خود باعث همین ناامیدی نمیشود؟ آیا اصلاً نوشتن کارهای برتری‌جویانه‌ی روزانه فایده ای در تحلیل کردن دارد؟ همین که در آن به آن هر لحظه که متوجه شدم دارم این کارها را میکنم، متوقفش کنم و همان لحظه خود را تحلیل کنم بهتر نیست؟

2. البته بد نیست که برای رفع این ناامیدی به آن مواردی توجه کنم که اراده‌ام در آن‌ها خیلی آزادتر است. یعنی ببینم کجا با تحمیل و اجبار کمتری دارم به این کارها مشغول میشوم؟ آن موارد را در لحظه متوقف کنم و این متوقف کردن خودش امیدساز است.

3. نکته دیگر این که باید از شیخ خورشید بپرسم که در مواردی که در جمعی به این امور اشتغال پیدا میشود چه باید بکنم؟ از طرفی چگونه دفعش کنم؟ از طرفی دیگر چه کنم که دچار برتری‌جویی متناقض پنهان نشوم؟



نوشته شده توسط رجلاً --
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

مردی مسلمان

زبانم زبان منطق است و از آن کوتاه نمی‌آیم.

شکست

دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۵:۱۷ ق.ظ

دو روز تلاش کردم که ساعتی در شبانه روز را به تفکر در احوال خود و... اختصاص دهم، اما نشد. یعنی تفکر را انجام دادم، تا حدی شرایطی را هم فراهم کردم. اما نشد. انگار شکنجه بود. اصلا تأثیر نداشت. فقط سعی میکردم تمرکز کنم و فقط رنج میکشیدم. نه امیدی زنده شد نه افقی گشوده شد نه سکونی ظاهر شد.

1. نمیدانم چه باید بکنم. باز هم امتحان میکنم. سعی میکنم شرایط را بهتر کنم بلکه تاثیر داشته باشد. دعا هم میکنم که رزقم را خدا هر روز بدهد. زود است که بخواهم رهایش کنم.

 

برتری‌جویی در اعلی درجه است. واقعا نمی‌توانم آن آدم عوضی‌ای که خودم درک می‌کنم، نباشم. خیلی سخت است. وابستگی به تعلقات زیستی و روانی فوق العاده بالا است. هر چه تلاش می‌کنم حس می‌کنم با چیزی خارج از اراده مواجهم. اما آن قدر ها هم خارج از اراده نیست.

نمیدانم. شاید مثل ماجراهای یک سال گذشته‌ام با شهد تلخ شیراز، تا زمانی که نفهمی که تلاشت ارزشی ندارد و خودشان قرار است تو را تکان بدهند، هیچ تغییری رخ نمی‌دهد. شاید تا زمانی که به خاطر وجود این نقص‌ها و گرایش‌های نامطلوب از خدا ناامید شوی و دچار پشیمانی‌های سرعت‌گیر باشی، قرار نیست کاری کنند.

 

حسادت، تمسخر، عیب‌جویی و عیب‌گویی، قیاس خود با دیگران، تلاش برای ضایع کردن دیگران، تلاش برای تفوق بر دیگران، تلاش برای پایین کشیدن دیگران، تلاش برای پایین دیدن دیگران، تلاش برای بالاتر دیدن خود از دیگران، تحلیل دیگران به قصد یافتن نقص برای پایین دیدن آن‌ها

 

چقدر از این موارد را هر روز تجربه میکنم. البته در موارد بسیاری دچار ناامیدی و پشیمانی سرعت‌گیر هم شده‌ام که آفت راه است. چون می‌خواستم خودم را به این امور زشت ملتفت کنم دائماً زشتی‌های خود را نظاره می‌کردم و به شکلی تکرارشونده بهشان توجه می‌کردم. آفت این نوع توجه، همین ناامیدی و پشیمانی است. در نسبت با شهد شیراز چه شد که دیگر پشیمانی‌هایم خیلی هم سرعت‌گیر نبودند؟ همین را نمی‌شود در نسبت با این کارهای زشت هم به کار بست؟

 

چندین بار به ذهنم رسیده است که بنشینم و هر روز کارهای زشتی که در نسبت با این برتری‌جویی است را بنویسم و خود را تحلیل کنم. اما تا به حال نکرده ام. آیا فایده ای دارد؟ آیا همین کار خود باعث همین ناامیدی نمیشود؟ آیا اصلاً نوشتن کارهای برتری‌جویانه‌ی روزانه فایده ای در تحلیل کردن دارد؟ همین که در آن به آن هر لحظه که متوجه شدم دارم این کارها را میکنم، متوقفش کنم و همان لحظه خود را تحلیل کنم بهتر نیست؟

2. البته بد نیست که برای رفع این ناامیدی به آن مواردی توجه کنم که اراده‌ام در آن‌ها خیلی آزادتر است. یعنی ببینم کجا با تحمیل و اجبار کمتری دارم به این کارها مشغول میشوم؟ آن موارد را در لحظه متوقف کنم و این متوقف کردن خودش امیدساز است.

3. نکته دیگر این که باید از شیخ خورشید بپرسم که در مواردی که در جمعی به این امور اشتغال پیدا میشود چه باید بکنم؟ از طرفی چگونه دفعش کنم؟ از طرفی دیگر چه کنم که دچار برتری‌جویی متناقض پنهان نشوم؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۲/۲۰
رجلاً --

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی