مردی مسلمان

زبانم زبان منطق است و از آن کوتاه نمی‌آیم.
پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۰۴ ق.ظ

توهم کفایت

بزرگترین مانع حرکت، توهم رسیدن است. (البته تنبلی و غفلت و سختی راه و... هم مانع است؛ اما توهمِ رسیدن هم مانع است هم بسیار خطرناک)

اما توهم رسیدن و کفایت حرکت از کجا ناشی میشود؟

از ترسیم ناقص هدف. چه در لحظه‌ی عزم اولیه و چه در لحظات میانی حرکت، اگر تصویری ناقص و اشتباه از هدف در وهم ما نقش بندد، کافی است برای این که دیر یا زود بایستیم. چرا که هدف ما نهایتی ندارد. هدف ما رسیدن به یک آرامش نیست. هدف ما رسیدن به یک لذت نیست. هدف ما رسیدن به یک سلامت جسمی نیست. گرچه همه اینها را در راه تجربه میکنیم. هدف ما نهایت ندارد. تا زمانی که هستیم، هدف بی‌نهایت است و وقتی نیستیم دیگر تمام است. رسیده‌ایم.

باید دائم به خود تلنگر بزنیم که هدف فراموش نشود.

 

به نظرم دیگر لازم است برای زدودن پیوسته‌ی غفلت، برای این که بتوانیم لحظه لحظه با نفس کشتی بگیریم، با برتری‌جویی بجنگیم، افسار خیال را به دست گیریم و به صورت غفلت سیلی بزنیم، روزانه ساعتی را به هشیاری مطلق اختصاص دهیم؛ بلکه اثر این هشیاری مطلق در لحظاتی که چاره‌ای نداریم جز کاستن از هشیاری، به دادمان برسد.

و این هشیاری مطلق در این دنیای پر از محدودیت فقط با فراهم کردن شرایطش ممکن می‌شود. یعنی خوابم را تنظیم کنم و یک ساعت را اختصاص دهم به این هشیاری مطلق. از قبلش شکمم تا حدی خالی باشد. مکانی آرام و ساکت را مهیا کنم. نه خیلی سرد باشد و نه خیلی گرم. زمانی مناسب که کسی مزاحمت ایجاد نکند را انتخاب کنم. (و اگر مزاحمت ایجاد کرد، حواسم باشد که بدخلقی نکنم. این خلاف هشیاری است.) تنها باشم. ورودی های چشم و گوشم را در آن زمان هشیاری کنترل کنم و تا حد ممکن تکثر و تنوعش کم باشد. چه از بیرون و چه با تمرکز خودم. بنشینم و فکر کنم. به هر صورتی که خود میفهمم بهتر میتوانم تفکر کنم.



نوشته شده توسط رجلاً --
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

مردی مسلمان

زبانم زبان منطق است و از آن کوتاه نمی‌آیم.

توهم کفایت

پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۰۴ ق.ظ

بزرگترین مانع حرکت، توهم رسیدن است. (البته تنبلی و غفلت و سختی راه و... هم مانع است؛ اما توهمِ رسیدن هم مانع است هم بسیار خطرناک)

اما توهم رسیدن و کفایت حرکت از کجا ناشی میشود؟

از ترسیم ناقص هدف. چه در لحظه‌ی عزم اولیه و چه در لحظات میانی حرکت، اگر تصویری ناقص و اشتباه از هدف در وهم ما نقش بندد، کافی است برای این که دیر یا زود بایستیم. چرا که هدف ما نهایتی ندارد. هدف ما رسیدن به یک آرامش نیست. هدف ما رسیدن به یک لذت نیست. هدف ما رسیدن به یک سلامت جسمی نیست. گرچه همه اینها را در راه تجربه میکنیم. هدف ما نهایت ندارد. تا زمانی که هستیم، هدف بی‌نهایت است و وقتی نیستیم دیگر تمام است. رسیده‌ایم.

باید دائم به خود تلنگر بزنیم که هدف فراموش نشود.

 

به نظرم دیگر لازم است برای زدودن پیوسته‌ی غفلت، برای این که بتوانیم لحظه لحظه با نفس کشتی بگیریم، با برتری‌جویی بجنگیم، افسار خیال را به دست گیریم و به صورت غفلت سیلی بزنیم، روزانه ساعتی را به هشیاری مطلق اختصاص دهیم؛ بلکه اثر این هشیاری مطلق در لحظاتی که چاره‌ای نداریم جز کاستن از هشیاری، به دادمان برسد.

و این هشیاری مطلق در این دنیای پر از محدودیت فقط با فراهم کردن شرایطش ممکن می‌شود. یعنی خوابم را تنظیم کنم و یک ساعت را اختصاص دهم به این هشیاری مطلق. از قبلش شکمم تا حدی خالی باشد. مکانی آرام و ساکت را مهیا کنم. نه خیلی سرد باشد و نه خیلی گرم. زمانی مناسب که کسی مزاحمت ایجاد نکند را انتخاب کنم. (و اگر مزاحمت ایجاد کرد، حواسم باشد که بدخلقی نکنم. این خلاف هشیاری است.) تنها باشم. ورودی های چشم و گوشم را در آن زمان هشیاری کنترل کنم و تا حد ممکن تکثر و تنوعش کم باشد. چه از بیرون و چه با تمرکز خودم. بنشینم و فکر کنم. به هر صورتی که خود میفهمم بهتر میتوانم تفکر کنم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۲/۱۶
رجلاً --

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی