خودت را ببین و چرخه را بشکن!
نادیده انگاشتن وضع موجود اولین و مهمترین قدمی است که میتوان برای جلوگیری از حل مسأله، برداشت. روی کاغذ مینوشتم وضع هر روز را. اما این چند هفته که خیلی اوضاع بالا گرفت، کاملا بی دلیل، ننوشتم و امتیاز ندادم. در صورتی که دوران بحران، مهمترین لحظات است برای توصیف و نوشتن. همه به خاطر شرم ناخودآگاه و شاید نوعی نفرت از خود است. اما باید خود را دید. در همان لحظاتی که خود را با دقت مینگریم و خوب و بد خود را انکار نمیکنیم، آرام آرام هدایت میشویم. اما وقتی خود را نمیبینیم، عملا مساله را پاک میکنیم و حرکتی در کار نخواهد بود. پس توصیف کنیم وضع خود را و از آن شرمگین نباشیم و در عین حال رو به سوی بالا داشته باشیم، چرا که میخواهی به تعالی برسی و تعالی از قعر ذلت، زیبا است:
در لحظهای عاجز میشویم و ملول و ناامید و گاه خشم و ترس و اضطراب و وحشت و تنهایی و حتی تنفر (از آن کس یا چیزی که خیال میکنیم بر ما مسلط شده) هم پس از این عجز و ملال بر ما ظاهر میشود. بعد از عجز به دنبال قدرت میرویم. میخواهیم برتر و قویتر از همه باشیم تا عاجز و ملول نباشیم. در این میان دو حالت دارد یا کامیاب میشویم یا ناکام. اگر ناکام شویم دوباره به لحظهی اول این چرخه (عاجز و ملول شدن) بازمیگردیم و اگر کامیاب شویم در دریای سرخوشی و مستی غرق میشویم و البته این خوشی پایان یابد. و این عجز و قدرت استعارهای ناقص از تمام حالات غیرمتعالی بشر است. بهتر بگویم. عجز همان حالتی است که «خود» یا «نفس» به چیزی که میطلبد، یا نمیرسد یا نمیتواند برسد یا گمان میکند که نمیتواند برسد. و قدرتی که به دنبالش میرویم منظور همان رسیدن به «طلب» نفس یا خود است.
بیاییم این چرخهی عجز و قدرت را بشکنیم و کمی به حال خود دل بسوزانیم.
اما سوال این است که اگر تنها «طلب نفس» است که محور مدار این چرخهی باطل است پس کیفیت «موضوع طلب نفس» چه موضوعیتی دارد؟ چه فرقی میکند که به ثروت دل ببندیم یا به علم؟ چه فرقی میکند که یک گوشی موبایل طلب کنیم یا یک زن زیبا؟ چه تفاوتی است میان این که مطلوب نفس یک خط شعر باشد یا یک اسلایس پیتزا؟ در واقع سوال این است که در موارد متعدد مطلوبهای نفس مگر چه فرقی در ذات آن طلب و چه فرقی در شیوهی رها شدن از آن طلب و تعلق وجود دارد؟ در میزان تعلق و میزان طلب، چقدر تفاوت جدی است؟
و البته سوال بالا تنها در صورتی معنا دارد که ذیل این سوال مطرح گردد: «چگونه از این چرخهی باطل رها شویم؟»