یاد صاحب الحوت
تو که نمیفهمی چرا دخالت میکنی جاهل؟!
متنفرم از این که کسی که نمیداند توصیهای کند. وای خدا چقدر زور دارد که توصیهی کسی را بشنوی که هیچ از آن موضوع نمیداند.
این مورد خیلی عصبیام میکند. حجم زیادی از تکبر و حماقت که با هم دیده میشوند، وحشتناک منفور است. خصوصاً اگر این اتفاق از طرف پدر و مادر رخ بدهد. امیدوارم خدا کاری کند که اگر روزی پدر شدم یا معلم شدم یا... به کسی چیزی نگویم که از آن اطلاعی ندارم. حماقت نکنم.
خیلی در این خانه اذیت میشوم. انگار تمام وجودم در حال نابود شدن است. انگار همه میخواهند به آدم نظاره کنند و آدم را توبیخ کنند. از کودکی اجازه اشتباه به من ندادند. من هم همیشه میترسیدم اشتباه کنم.
بس است دیگر. هیچ رنگ امیدی در این نوشته های بالا نیست. کافی است.
امروز داشتم با خودم فکر میکردم که اگر خدا حب سنجاب مست و خرگوش شاد را از دلم بیرون کند خیلی اوضاع فرق میکند. شاید باید حتماً حب بزرگتری ایجاد شود تا این حب از بین برود. نمیدانم چه باید کرد دقیقاً.
حب سنجاب و خرگوش اذیتم میکند. به قول شیخ خورشید همنشینی با کسانی که دنیا آزارشان داده به مراتب بهتر از همنشینی با کسی است که شادی ظاهریاش از دنیا است. اگر پول و ثروت و دنیا نبود، سنجاب و خرگوش چندان شادی نمیکردند. و در این قطعه آخر خیلی وحشتناک بود. در این قطعه آخر میگفتند این چیزی که از ما میبینید همان زندگی واقعی مان است. واضح است که این حرف دروغ است. چقدر خوب زینت میدهند این زندگی دنیا را. اما بدبختانه من باورشان کرده ام. یعنی متاسفانه دلم بندشان است. خدایا اخرج حب الدنیا من قلبی! چرا که این دو نفر حقیقتاً خیلی خصوصیات اخلاقی خوبی دارند. مراء ندارند، تواضع دارند، به مردم تکبر نمیکنند، مهربان اند، قلب رقیقی دارند و...؛ بدبختی این است که این ویژگی های خوب را دارند. وگرنه حب یزید نداشتن که کاری ندارد؛ هر چقدر باطل کمتر با حق تلفیق میشود، راحت تر میتوان از آن دل کند. اما وقتی حجم زیادی از خیر و حقیقت با باطل آمیخته شود، واویلا...
عمری است به دنبال توام میدانی
من خار و خسم تو لاله و ریحانی
پس با من ساده دل چرا میگویند:
«هر چیز که در جستن آنی، آنی»
شیخ خورشید بی مقدمه برگشت گفت، ذکر یونسیه ذکری است که برای همه خوب است. شاید میخواسته بگوید که برای این که از این وضعی که چند روز است گرفتارش شده ای بیرون بیایی، این ذکر کمک میکند. من نمیدانم وقتی شیخ خورشید میتواند بفهمد من چه مشکلی دارم چرا خودش نمیگوید چه کنم؟ من خجالت میکشم بگویم 4-5 روز است که حالم بد است و کاملاً متوجهم که حالم دست خودم نیست. ناخواسته آدم خوبی میشوم و ناخواسته آدم بدی میشوم. خجالت میکشم. خب تو خودت به رویم بیاور و بگو دیگر. تو که بارها نشان داده ای که میدانی حالم چطور است. حالا به هر حال این ذکر یونسیه را این چند وقت میگویم. امیدوارم اثر کند. امیدوارم خدا توبه کند به سویم.
لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین