تغییر 2
به نظر میرسد، تغییر ساعت خواب نمیتواند اولین گزینه باشد. شیخ خورشید آن روز میگفت فلانی که نماز صبحش قضا میشود، خب اگر نمازهای دیگرش را درست بخواند، صبح خودش بیدار میشود. نکته همین است. من چون از واقعیت زندگی راضی نیستم، به غفلت و خواب روی میآورم. پس باید ابتدا این واقعیت را بکاوم و نحوه مواجههی خودم را با آن درست کنم. البته راه حل نهایی، رفت و برگشتی است. یعنی اندکی از این و اندکی از آن. اما ابتدائا کاوش واقعیت و اصلاح مواجهه اهمیت دارد.
چرا خوشم نمیآید از این واقعیت؟ چون کارهایی که میکنم و موقعیتهایی که در آنها هستم، راضیکننده نیستند. بعضی موارد هستند که مشخصاند، راه هم دارند اما دسترسی به آن راهها ندارم. مثلاً نیازهای عاطفی و جنسی. نباید زیاد لیست کنم اینها را. فایده ای هم ندارد.
بیا در ادامه همان پلنهای رفتاریای که در آوردم، مورد دیگری را پی بگیرم: مطالعه و پژوهش.
خب در حال حاضر همه موضوعاتی که در معرضشان هستم را بگویم. در هر مورد توضیح بدهم که کدام بخششان در حال حاضر بدون زور جلو میرود و روی روال است و کدامشان نه.
حوزه:
عربی
فقه
چشمه آب گرم
نهج البلاغه
در همه موارد بخش تدریس و کلاس و توجه به مباحثش به خوبی جلو میرود.
بخش مرور هفتگی و احیاناً مباحثه کلاً ندارد و اگر بخواهد اضافه شود نیاز به زور دارد.
در مورد خاص چشمه آب گرم و برخی مسائل مربوط به فقه (پژوهش مسأله علم فقه)، با زور بسیار کمتری و با علاقه بسیار زیادی، مطالب وسیعتر از کلاس میتواند پی گرفته شود. این مورد در دیگر درسها زور زیادی میخواهد.
دانشگاه:
ج هنر
دانش اجتماعی مسلمین
روش کیفی
نظریه 2
در هیچکدام زور کافی برای رفتن سر کلاس وجود ندارد. نیاز به اضافه کردن زور وجود دارد. (اگر حضوری بروم سر کلاس، شاید اوضاعم بهتر شود و با آن حیطههای دانشی ارتباط بگیرم.) حالا چه برسد به مرور هفتگی و خواندن کتاب و پژوهش اضافه.
اوایل امسال زور زیاد و علاقه وافری به پیگیری مباحث نظریه داشتم. اما چه شد که رها کردم؟ افسردگی از کجا و چرا شروع شد؟
پژوهش دانشگاه:
فوکو
هابرماس
ج ادبیات
در فوکو و هابرماس، هر دو نیاز به زور متوسط دارند. حجم کار بسیار بالا است. زمان کم است. علاقه اما وجود دارد.
در خصوص ج ادبیات، علاقه ندارم، حجم کار هم بالا است، چاره ای نیست فقط باید بگذرد. پس حواسم باشد همزمان با آن، به کار دیگری مشغول نشوم چون تحمل نمیتوانم بکنم.
لویاتان:
زور زیادی نمیخواهد. اگر جغد کنجکاو پایه باشد، انگیزهام خیلی هم بیشتر میشود. ولی حواسم باشد که حجم متعادل آن را بیابم. بیخودی زیادش نکنم.
پژوهش فقه:
باید مشورت کنم.
باید مطالعه کنم.
فعلاً حال مطالعه نیست. پس بروم سراغ مشورت که خیلی هم جذاب و باحال است.
غزال:
مسأله تقویت بخش «قصه»ی ذهنم است. با خودش صحبت کنم که آیا پیشنهاد جذابی که حال بدهد دارد یا نه. پیشنهادهای سختی که پشتکار بخواهد، فعلا نمیخواهم.
نکته دیگر: در خصوص سبک زندگی لازم است که زیاد خانه نباشم تا دچار تزاحمات داخل خانه نشوم. همچنین نیاز است با دوستانم بیشتر هم کلام شوم. این دو باعث میشود روان آرامتری داشته باشم. مثلاً دیشب اگر در خانه میبودم از استرس میمردم. اما چون با دوستان بودم، راحت بودم.
دستور العملهای نهایی:
1. سعی کنم بیشتر بیرون خانه بروم. (مثلاً آن کتابخانه توی پارک یا کتابخانه دانشگاه یا...)
2. سعی کنم بیشتر با دوستان ارتباط بگیرم. خصوصاً دوستان خوب. حتی همینجوری زنگ بزنم. خصوصاً وقتی حالم خوب نیست. (آدم گاهی خوب نیست و میخواهد خوب نباشد، باید این دور را بشکنم با صحبت با دوستان یا...)
3. بدایة النهایة را امتحان میکنم و شروع میکنم. هر دو روز یک جلسه با استاد فیاضی. مطالب سنگینی ندارد. اگر سنگین بود، متوقف میکنم یا سرعتش را کم میکنم.
4. لویاتان را شروع میکنم و حجمش را باید حساب کنم.
5. با غزال صحبت کنم.
6. سر پژوهش فقه مشورت کنم.
7. سر حوزه همین روند را ادامه دهم و فعلا دنبال تغییری نباشم. خیلی هم خوب است.
8. ج ادبیات را پس از آزمون فلسفه علوم اجتماعی شروع کنم. پس از آزمون ج ادبیات، هابرماس را شروع کنم، سپس فوکو.
9. کلاسهای دانشگاه هم تا پایان فرایند شماره 8 فقط در حد حضور در کلاس انجام شود. هیچ تکلیف یا مطالعهای را انجام ندهم.