فرنگ
اگر در افغانستان ببینی مردم ماسک نمیزنند، به آنها میخندی و با تحقیر میگویی آنها چه میدانند کرونا چیست؛ اما اگر ببینی که در سوئد هم از اول کرونا کسی ماسک نمیزد و اصلاً دولت بنا نداشت که کسی ماسک بزند، برایت جالب است و قابل تأمل! (عابد ناصری)
اگر در ایران باشی و در مطب دکتر نیم ساعت علاف شوی، جوش میآوری و به بغلدستیات میگویی زودتر باید از این «خراب شده» رفت. اما وقتی در سوئد دندانت درد بگیرد و با عجله به بخش اورژانس بروی و یک ساعت معطلت کنند و آخر هم بگویند دیگران دارند میمیرند اما تو که چیزیت نیست و کاری برایت نکنند، شکایتی نمیکنی. یا ماجرا را کلاً باور نمیکنی یا به طنز از کنارش میگذری. (عابد ناصری)
اگر در اداره مخابرات ایران به خاطر یک مسألهی کوچک دو ساعت علافت کنند و آخر هم کارت را راه نیندازند، اعصابت خرد میشود و میگویی ما ایرانیها سیستم اداریمان کی میخواهد درست شود؟ اما اگر در ایتالیا یک حساب بانکی در یک شهر داشته باشی و بروی در شهری دیگر اما نتوانی از شعبهی همان بانک به حسابت دسترسی داشته باشی، برایت خنده دار و جالب است. تازه بعد هم میگویند که در این شعبه از همان بانک، باید حساب دیگری باز کنی و بعد آن حساب قبلی را منتقل کنی به این شعبه. این کار را هم که میخواهی بکنی، چند ماه طول میکشد. (فرهمند علیپور)
یکی از فرانسهنشینها به مشکل کار خورده بود و گفت اینجا سندیکای کارگری خیلی قویای داره. اول فکر کردم میخواهد بگوید که این سندیکا پشتیبانیام میکند و میتوانم کار پیدا کنم. اما فهمیدم که این سندیکا فقط یک حافظ منافع کارگران با ملیت فرانسوی است. و همین مانع شده بود که کار پیدا کند. چون کارگر فرانسوی برای کار اولویت دارند نسبت به غیرفرانسوی. تازه کلی هم کاغذبازی و پیچیدگی اداری دارن فراتر از حد تصور. (دوست عابد ناصری)
روایتهای روزمره از اروپا/آمریکانشینهای ایرانی در شبکههای اجتماعی خیلی خوب است. بهتر از تصوراتی است که اروپا/آمریکارفتههای قدیمی است که آنچنان از اروپا سخن میگویند که انگار خداوند بهشت را همانجا بنا کرده. الان بیش از یک قرن است که با این وطنگریزی ذهنی مواجهایم. هنوز هم که با پسرخالهام صحبت میکنم بارقههای این روحیه را میبینم. به راحتی زبان فارسی را با تحقیر مینگرد و انگلیسی را فاخر میداند. باورت میشود؟ فارسیِ چند هزار ساله با این همه تراث شعری و نثری و... به همین راحتی به چشم نمیآید. و نمیدانم این ایرانگریزی تا چه زمانی میخواهد ادامه پیدا کند؟ مسأله این نیست که مشکلاتی که ما در کشور داریم، مشکل نیست یا اصلاً نباید به فکر راه حلی برای این مشکلات باشیم. مسأله این است که به نحوی تراژیک فرد به خانهی خودش امیدی ندارد.