خودشناسی 1
امروز با خیرالله سیاسی خیلی حرف زدیم. باورم نمیشد که میشود یک گفتگوی چندساعته صمیمانهی (و نه علمی خشک) دو نفره انقد کم آسیب و کمگناه و مفید باشد. پس از این دیالوگ طولانی مفید خیرخواهانه، زوایایی از خودم را بهتر شناختم و لازم است آنها را بنویسم.
یکی این است که فهمیدم من آدمی هستم که باید روزانه چند ساعت تنها باشم و به کارهایی برسم. چه کارهایی از جنس تفکر چه مطالعه چه فیلم چه نوشتن چه موسیقی و... .
من کسی هستم که در بعضی امور بسیار منعطفم و در بعضی امور بسیار ناسازگارم. مثلاً اگر با کسی برویم مسافرت، من به راحتی با عوض شدن برنامه سفر همراهم و حتی استقبال میکنم. یا مثلاً اگر در یک تصمیمگیری جمعی بحثی شود سعی در ایجاد توافق دارم و اگر توافق ایجاد نشد، اگر وزنهی جدیای از افراد چیزی بخواهند و آن چیز امر بدی نباشد، کوتاه میآیم. اما در اموری که مربوط به حریم شخصیم میشود به هیچ وجه حاضر به سازگاری نیستم و استراتژیام در غالب اوقات کنارهگیری است و ایجاد شرایطی برای ادامه پرداخت به رویکرد خودم.
از سویی این حریم شخصی هم دایره گستردهای دارد. یعنی بیش از دیگر افراد، چیزها را در حریم شخصی خودم میدانم. خیلی از چیزهایی که دیگران آن را مورد شخصی نمیدانند را من شخصی میدانم و خوش ندارم دربارهاش با کسی صحبت کنم یا ببینم کسی در آن خصوص دارد در زندگیام دخالت میکند. و این مورد ناشی از تجربههای ناخوشایندی است که از دخالت دیگران داشته ام. مثلاً وقتی یک مورد شخصی را با کسی مطرح میکنی و او بیشرمانه در جاهای مختلف زندگی به رویت میآورد و مسخرهات میکند و حتی به شخص دیگری میگوید. خب این موارد را خیلی تجربه کردهام. به همین خاطر در بیان مسائل شخصی (ولو خیلی هم فردی و مخفی نباشد) به دیگران خیلی خیلی احتیاط میکنم. و البته این تجربهها و مشابه آنها باعث شده اعتماد به نفس کمتری داشته باشم در کارها. شک و تردید زیاد دارم. یک بار این مورد را توضیح دادم.
بد نیست این تجربهها را به یاد بیاورم و دانه دانه بشکافم.