مردی مسلمان

زبانم زبان منطق است و از آن کوتاه نمی‌آیم.
دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۴۳ ب.ظ

رنج و فرح

مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا فىِ أَنفُسِکُمْ إِلَّا فىِ کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَْأَهَا  إِنَّ ذَالِکَ عَلىَ اللَّهِ یَسِیرٌ(22) لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (23)

 

پرسش اول این است که آیا هر رنجی که می‌کشیم (تَأْسَوْا) ناشی از نوعی «از دست دادن» است؟ و هر خوشی که می‌چشیم (تَفْرَحُوا) ناشی از «به دست آوردن» است؟

این پرسش از آن جهت مهم است که اگر کلید نهفته در این آیه یافته شود، درست است که راه غلبه بر برخی رنج و خوشی‌های فلج‌کننده را می‌یابیم؛ اما اگر پاسخ این پرسش مثبت باشد، در واقع راه غلبه بر تمام رنج و فرح ها را یافته ایم.

 

پرسش دیگر این است که آیا واژه های تاسوا و تفرحوا به هر نوعی از خوشی و رنج اطلاق میشود یا نوع خاصی مدنظر است؟ که البته به نظر می‌رسد برای من خیلی موضوعیتی ندارد. آن طور که بر نفس خود واقفم، هر فرح و رنجی مرا یا غافل می‌کند یا مأیوس؛ که البته یأس نیز خودش نوعی غفلت است از حقیقت و خود.

 

اما پرسش اساسی اینجا است: مگر نفس این که انسان بداند که هر آن چه به او می‌رسد (اصاب) در کتابی ثبت شده، کفایت می‌کند تا انسان نه رنج بکشد و نه فرح داشته باشد؟ قطعاً نه. مثال میزنم. وقتی داریم یک فیلم سینمایی تماشا می‌کنیم یا یک داستان می‌خوانیم، تمام ماجرا از ریز و درشت از پیش معلوم شده، اما ما همچنان در لحظاتی داستان و فیلم استرس داریم، در لحظاتی به خاطر از دست دادن چیزی غمگین می‌شویم و به خاطر به دست آوردن چیزی خوشحال. تازه حتی وقتی یک فیلم را که قبلاً دیده‌ایم دوباره می‌بینیم و کاملا از داستانش با خبریم، باز هم دچار این غم و خوشی ها می‌شویم.

پس چه چیزی است در این «فىِ کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَْأَهَا»؟

 

به نظر می‌رسد کیفیت آن «کتاب» باید چیزی فراتر از این «ثبت بودن» صِرف باشد. وگرنه آورده‌ای ندارد.

و پاسخ دیگر یحتمل آن است که به عدل و حکمت خدا تمسک جوییم و بگوییم «این یعنی خیالت راحت باشه همه چی عادلانه و حکیمانه رخ میده و حساب و کتاب داره.» اما اینجا اشکال این است که پس قید «فىِ کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَْأَهَا» دیگر چه لزومی دارد؟ چه چیزی اضافه میکند؟ همان ذکر عدل و حکمت کافی است دیگر.

احتمال دیگر هم این است که این آگاه بودن از این که همه چیز ثبت شده، علت لازم باشد و علت کافی نباشد. اما پرسش آن است که پس علت کافی چیست؟

 

اگر تمام این ابهام‌ها هم حل شود، تازه برمی‌خوریم به مسأله‌ی پیچیده و کهن «جبر و اختیار». شاید این موقعیت اولین لحظه‌ای باشد که به جبر و اختیار به مثابه یک مسأله‌ی درونی شده و پیوندخورده با زیست واقعی، می‌نگرم نه به عنوان یک مسأله‌ی از سر کنجکاوی و علافی صِرف!



نوشته شده توسط رجلاً --
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

مردی مسلمان

زبانم زبان منطق است و از آن کوتاه نمی‌آیم.

رنج و فرح

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۴۳ ب.ظ

مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا فىِ أَنفُسِکُمْ إِلَّا فىِ کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَْأَهَا  إِنَّ ذَالِکَ عَلىَ اللَّهِ یَسِیرٌ(22) لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (23)

 

پرسش اول این است که آیا هر رنجی که می‌کشیم (تَأْسَوْا) ناشی از نوعی «از دست دادن» است؟ و هر خوشی که می‌چشیم (تَفْرَحُوا) ناشی از «به دست آوردن» است؟

این پرسش از آن جهت مهم است که اگر کلید نهفته در این آیه یافته شود، درست است که راه غلبه بر برخی رنج و خوشی‌های فلج‌کننده را می‌یابیم؛ اما اگر پاسخ این پرسش مثبت باشد، در واقع راه غلبه بر تمام رنج و فرح ها را یافته ایم.

 

پرسش دیگر این است که آیا واژه های تاسوا و تفرحوا به هر نوعی از خوشی و رنج اطلاق میشود یا نوع خاصی مدنظر است؟ که البته به نظر می‌رسد برای من خیلی موضوعیتی ندارد. آن طور که بر نفس خود واقفم، هر فرح و رنجی مرا یا غافل می‌کند یا مأیوس؛ که البته یأس نیز خودش نوعی غفلت است از حقیقت و خود.

 

اما پرسش اساسی اینجا است: مگر نفس این که انسان بداند که هر آن چه به او می‌رسد (اصاب) در کتابی ثبت شده، کفایت می‌کند تا انسان نه رنج بکشد و نه فرح داشته باشد؟ قطعاً نه. مثال میزنم. وقتی داریم یک فیلم سینمایی تماشا می‌کنیم یا یک داستان می‌خوانیم، تمام ماجرا از ریز و درشت از پیش معلوم شده، اما ما همچنان در لحظاتی داستان و فیلم استرس داریم، در لحظاتی به خاطر از دست دادن چیزی غمگین می‌شویم و به خاطر به دست آوردن چیزی خوشحال. تازه حتی وقتی یک فیلم را که قبلاً دیده‌ایم دوباره می‌بینیم و کاملا از داستانش با خبریم، باز هم دچار این غم و خوشی ها می‌شویم.

پس چه چیزی است در این «فىِ کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَْأَهَا»؟

 

به نظر می‌رسد کیفیت آن «کتاب» باید چیزی فراتر از این «ثبت بودن» صِرف باشد. وگرنه آورده‌ای ندارد.

و پاسخ دیگر یحتمل آن است که به عدل و حکمت خدا تمسک جوییم و بگوییم «این یعنی خیالت راحت باشه همه چی عادلانه و حکیمانه رخ میده و حساب و کتاب داره.» اما اینجا اشکال این است که پس قید «فىِ کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَْأَهَا» دیگر چه لزومی دارد؟ چه چیزی اضافه میکند؟ همان ذکر عدل و حکمت کافی است دیگر.

احتمال دیگر هم این است که این آگاه بودن از این که همه چیز ثبت شده، علت لازم باشد و علت کافی نباشد. اما پرسش آن است که پس علت کافی چیست؟

 

اگر تمام این ابهام‌ها هم حل شود، تازه برمی‌خوریم به مسأله‌ی پیچیده و کهن «جبر و اختیار». شاید این موقعیت اولین لحظه‌ای باشد که به جبر و اختیار به مثابه یک مسأله‌ی درونی شده و پیوندخورده با زیست واقعی، می‌نگرم نه به عنوان یک مسأله‌ی از سر کنجکاوی و علافی صِرف!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۲۶
رجلاً --

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی